جاده ۶۵
دور از تل آویو و جرایم بزرگ شهری، دافنا، ۴۰ ساله، یک افسر پلیس با استعداد و زباندار، در شهر کوچک افولا با جرایم جزئی دست و پنجه نرم میکند، در جستجوی سایهای از گرمای سوزان و فرار از سوال آزاردهنده: "کی میخواهی ازدواج کنی و بچهدار شوی؟" ناپدید شدن اورلی الیمله، بیوه زیبای ۳۶ ساله و ملکه زیبایی سابق، به زودی سوال نگرانکننده دیگری برای دافنا ایجاد میکند – چرا هیچکس به دنبال او نیست؟ این بیتوجهی به سرنوشت نامشخص اورلی دافنا را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. متان، پسر جوانتر ۳۴ ساله و "سیاهچاله" خانواده شوهر مرحوم اورلی، به نظر میرسد تنها کسی است که نگرانیهای دافنا را درک میکند، که او را به فراتر رفتن از مرزهای حرفهایاش سوق میدهد. در حالی که ایمان او به خود و اطرافیانش زیر سوال میرود، دافنا باید کاری انجام دهد که در تمام زندگی بزرگسالیاش از آن اجتناب کرده است: اعتماد به یک مرد.