لونیگ و هاوندل
برای دیدن برف و یادگیری زبان آلمانی، دختر جوان ویتنامی، ترک لام (نانوی نگوین) به یک شهر کوچک در وسط کوههای ارزگبیirge در زاکسن نقل مکان میکند. او از جنگل، کوهها و هوای پاک که بوی ابرها و زمستان میدهد و هنگام تنفس در آن، بینیاش را میسوزاند، شگفتزده است - که به خاطر آن توسط همکلاسیهایش مورد تمسخر قرار میگیرد. در یک سفر به یک معدن، او در هزارتوی شفتهای تاریک گم میشود و ناگهان در طرف دیگر کوه ظاهر میشود. این دنیا تقریباً مشابه دنیای قبلی است - اما شخصیتها جایگزین شدهاند. در شهر طرف دیگر، او با دوک (تری آن بویی)، پسر یک خانواده ویتنامی که یک بار تنقلات آسیایی را اداره میکند، ملاقات میکند. و در حالی که دوک سعی میکند تعادلی بین میراث آلمانی-ویتنامیاش و انتظارات دیگران پیدا کند، ترک لام از کمک یک روح برای پیدا کردن راهش به دنیای خود استفاده میکند.