جان اوسپولد به خانه میرود
زمانی که بازیگر جان اوسپولد باید یک ویدیو تبلیغاتی برای سالن زیبایی بریتا، دوست تابستانیاش، فیلمبرداری کند، همسرش به او زنگ میزند و قوانین را تعیین میکند: او باید به خانه برگردد و تمام پولهایی که هدر داده را جبران کند. از آنجا که جان همیشه آنچه زنان میخواهند را انجام میدهد، شروع به جستجوی راهی برای خروج از این وضعیت دشوار میکند. به نظر میرسد راه حل، شرکت در بازسازی فیلمی درباره زندگیاش باشد. متأسفانه، کارگردان به دلیل شهرت بد جان، او را کنار میگذارد. جان که گزینه دیگری ندارد، به یک تور تابستانی با بازی خود میرود. اما، همانطور که همیشه اتفاق میافتد، زندگی وقتی بهترین نیتها را دارید، پیش میآید. در سفر طولانیاش به خانه، جان با یک گورو جنسی، فعالان حقوق مردان، طرفداران دیوانه و حتی خود خالق روبرو میشود. او هم humbled و هم exalted میشود و به کشف چیزی در درون خود میرسد که هرگز نمیدانست وجود دارد.