آیا میتوانم با دشمن صحبت کنم؟
مادرید، ۱۹۳۶. میگل گیلا با پدربزرگ و مادربزرگش در یک اتاقک ساده به آرامی و خوشی زندگی میکند. اما بروز جنگ داخلی، میگل و دوستش پدرو را مجبور به رفتن به میدان جنگ میکند. در آنجا گیلا با استفاده از شوخطبعیاش از بدبختیها، نبردها، جوخههای اعدام و زندان جان سالم به در میبرد. به خاطر این شیوه منحصر به فرد در تفسیر دنیای اطرافش، گیلا به یکی از محبوبترین کمدینهای اسپانیا و آمریکای لاتین تبدیل خواهد شد.
پیشنمایش موجود نیست.