پف درخت بید
ورخنکامسک. ساشا، بازندهای تنها، به عنوان نگهبان در یک صرافی کار میکند. زندگیاش "پیش نرفته است"، رویاهایش به حقیقت نپیوستهاند و خانوادهاش به نتیجه نرسیده است. ساشا احساس بیفایده بودن و ناراحتی میکند و از آنجا که نمیتواند چیزی را تغییر دهد، از نظر روحی تسلیم میشود. اما حتی در اینجا ساشا جرأت ندارد که کار را خودش تمام کند و برای کمک به یک دوست قدیمی - شوهر همسر سابقش - روی میآورد.
پیشنمایش موجود نیست.