سفر به ستاره کریسمس
سونیا، دختر ۱۳ ساله و مهربان، به همراه گروهی از دزدان به یک روستای کوچک میرسد. اما بر روی این روستا نفرینی وجود دارد. سالها پیش، تنها دختر پادشاه، گلدیر، در جستجوی ستاره کریسمس ناپدید شد. ملکه از غم و اندوه مرد و پادشاه شکستهدل تنها ماند. از آن روز، پادشاه ستاره کریسمس را نفرین کرد و باعث شد تاریکی و غم بر سرزمین نازل شود. با این حال، یک حکیم پیر فاش کرده که گلدیر هنوز زنده است و تنها در صورتی بازخواهد گشت که پادشاه راه بازگشت به ستاره کریسمس را پیدا کند. از آن زمان، پادشاه هر کریسمس به دنبال ستاره کریسمس بوده، اما همه تلاشهایش بینتیجه مانده است.