خشم خدا
ایلیا یکی از اعضای شورای دفاعی کرواسی (HVO) در جایی در مرکز بوسنی در اواخر سال 1993 است. یک صبح، پس از یک کمپین معمولی مینگذاری، متوجه میشود که برادر کوچکش، گوران، به همراه هشت سرباز دیگر در دوردستهای خط دشمن کشته شده است. از طریق دوستی از سرویس مخفی، متوجه میشود که این مأموریت غیررسمی بوده و گوران و دیگران به عنوان مزدور عمل میکردند. ایلیا شروع به افشای شبکهای از فعالیتهای غیرقانونی میکند که نه تنها شامل ارتش، بلکه مقامات عالیرتبه نیز میشود. با خطرناکتر شدن تحقیقات، نیت اولیه او برای کشف حقیقت به تدریج به یک مأموریت پاتولوژیک انتقام تبدیل میشود.
پیشنمایش موجود نیست.