پیرس
زجی، پسری خجالتی و مهربان، وقت خود را به یادگیری هنر شمشیربازی و گوش دادن به آواز مادر بیوهاش، آی لینگ، در یک کلوپ شبانه محلی میگذراند. وقتی برادر بزرگتر زجی، زیهان، که سه بار قهرمان ملی شمشیربازی شده، از زندان نوجوانان آزاد میشود، زجی به رغم خواستههای مادرش، مصمم به دیدن اوست. با شروع مربیگری زیهان بر برادر کوچکترش، رابطه آنها تقویت میشود. اما با پیشرفت زجی در شمشیربازی و شکلگیری یک romance با همتیمیاش، معصومیت زیهان بیشتر زیر سوال میرود.
پیشنمایش موجود نیست.