یک هنرمند به یک آژانس مسافرتی میرود با امید دیدن کشورهای خارجی. پس از دیدن نمایش شعبدهبازی هنرمند، کارگزار مسافرتی موافقت میکند که به او اجازه دهد با کار کردن به پامونیا، یک کشور افسانهای شرقی که برادر کارگزار یک پاشا است، برود. هنرمند در یک نمایش کمدی با پاشا صحبت میکند؛ رقصندگان پاشا را تماشا میکند که یک سری رقصهای پیشنهادی انجام میدهند؛ نمایش شعبدهبازی خود را در حالی که بر روی یک دوچرخه کوچک سوار است، اجرا میکند؛ رقص حرمسرا را تماشا میکند و رقص و برهنگی را میبیند؛ یک نمایش کمدی-خوردن انجام میدهد؛ و باز هم رقص و برهنگی بیشتری را تماشا میکند... و به حاکم جدید پامونیا تبدیل میشود.