ناامید از اینکه از مادر مستی و بدون سر و صدا خود دایان آزاد شود ، مینی جوان و زیبا که در حال نمایش است ، ناپدری خود را مارتین اغوا می کند و خیلی زود او را متقاعد می کند که در یک طرح سادیستی به او بپیوندد تا دایان مجنون شود.