این داستان در اوایل قرن دوازدهم در گالیسیا و در دوران سلطنت آلفونسو هفتم اتفاق می‌افتد. سانچو دِ روئلاس، یک اشراف‌زاده که به سختی افتاده است، به لردش تلو دِ نیرا اعلام می‌کند که قصد دارد با الویرا دِ اولیت، که او نیز از نسل اشرافی فقیر است، ازدواج کند. دون تلو پیشنهاد می‌دهد که در این ازدواج به عنوان شاهد حضور داشته باشد، اما با دیدن الویرا به زیبایی او عاشق می‌شود و او را ربوده می‌کند. الویرا از برقراری رابطه جنسی با او امتناع می‌کند و سانچو به لئون سفر می‌کند تا از آلفونسو کمک بگیرد. آلفونسو در نهایت به عمارت تلو به صورت ناشناس می‌آید و پس از افشای هویت خود و فهمیدن اینکه تلو الویرا را مورد آزار قرار داده، او را مجبور به ازدواج با الویرا می‌کند. سپس تلو را اعدام می‌کند و آبروی الویرا را بازمی‌گرداند و نیمی از املاک تلو را به او می‌دهد.