دوستان صمیمی مایکل، استیو، کولی و ریچی در سال آخر دبیرستانی بزرگ در تورنتو هستند. مهمترین دغدغههای آنها و بسیاری از همکلاسیهایشان این است که در تابستان آینده و بعد از آن چه خواهند کرد. آنها نمیخواهند تابستان را مانند تابستان گذشته هدر دهند. مایکل تحت فشار والدینش برای رفتن به دانشگاه بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان است، هرچند خود مایکل مطمئن نیست که آیا این چیزی است که میخواهد انجام دهد. ایدههای دیگری که آنها بحث میکنند شامل تور با گروه موسیقیشان، «جنون قطبی»، یا شروع یک کمون در یک ملک وحشی پانصد هکتاری در خارج از تیمینز است که به مایکل واگذار شده است. با نزدیک شدن به پایان سال تحصیلی و کنار گذاشتن این ایدهها، چهار نفر به درک جدیدی از آینده مشترکشان میرسند.