راجا صاحب (آشوک کومار) مرد ثروتمندی است و پدری سختگیر برای پسرانش ویرندرا (سونیل دات) و مهندرا. یک روز، مهندرا با پدرش دعوای بزرگی میکند و بعد از آن به خاطر شوک میمیرد. ویرندرا خانه را ترک میکند و با پران در شرکت بدی قرار میگیرد. بعداً ویرندرا عاشق دختری فقیر (نوتان) میشود و در نهایت تصمیم به ازدواج با او میگیرد. در خانه، راجا صاحب تنها و بیمار میشود. وقتی ویرندرا به پدرش درباره عشقش میگوید، پدرش گذشته خود را فاش میکند: او عاشق دختری فقیر بوده که فوت کرده و دختری (پادمینی) از خود به جا گذاشته که برای امرار معاش در خیابانها میرقصد. ویرندرا تصمیم میگیرد خواهرش را به خانه بیاورد.