مغزی که نمیخواست بمیرد
دکتر بیل کورتنر و نامزدش، جان کامپتون، در حال رانندگی به سمت آزمایشگاهش هستند که در یک تصادف وحشتناک خودرو گرفتار میشوند. کامپتون بیسر میشود. اما کورتنر از این مانع به ظاهر غیرقابل عبور نگران نیست. تخصص او در پیوندهاست و او از انجام اولین پیوند سر هیجانزده است. او سر کامپتون را در آزمایشگاهش زنده نگه میدارد و برنامهریزی برای جراحی پیشگامانه و غیرمتعارف را آغاز میکند. اما اول، او به یک بدن نیاز دارد.