سام لانگ وود ، مرزی که روزهای بهتری را دیده است ، جاسوسی از شریک زندگی طلا ، جک کلبی ، که با تمام طلا از معدن که پانزده سال قبل از آن به دنبالش بودند ، فرار کرد.