PFC Molnár تصمیم می گیرد که خدمات WWII خود به پایان رسیده است ، و با پول جدی که در نارنجک های دست خود پنهان شده است ، به یک عمارت متروکه می رود و در آنجا نه تنها با قصاب ترش بلکه دسته ای از دیگران که سعی می کنند از وظایف خود نیز دور شوند ، روبرو می شود.