در Ispahan ، ایران ، حاجی بابا از مغازه پدرش خارج می شود تا به دنبال ثروت بیشتر باشد ، در حالی که شاهزاده خانم فوزیا در تلاش است تا با پدرش صحبت کند ، خلیفه برای دادن او در ازدواج با نور-الدین ، یک شاهزاده رقیب که به دور و گسترده به عنوان میانگین و لک شناخته می شود.